نویسندگان
1 دانشگاه ازاد اسلامی واحد خوی
2 مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی آذربایجان غربی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
کرچک (Caster bean) با نام علمیL. Ricinas communis گیاهی از خانوادة Euphorbiacea، که تنها گونه جنس Ricinus است. این خانواده مرکب از نباتات بسیاری میباشد که اغلب آنها بومی مناطق گرمسیری هستند (زرگری، 1369).
عملکرد دانه کرچک همانند سایر محصولات زراعی، تحت تاثیر عوامل گوناگونی از جمله ژنوتیپ، تاریخ کاشت، تراکم، رطوبت، حاصلخیزی خاک، دما و تشعشع قرار میگیرد. تراکم بوته به طرق مختلف از جمله تغییر در فضای موجود برای هر گیاه و در نتیجه تغییر رقابت گیاه برای مواد غذایی و منابع محیطی، بر خصوصیات گیاه اثر میگذارد. به این ترتیب تراکم مناسب گیاهی، مستلزم آگاهی کامل از ویژگیهای فیزیولوژیکی گیاه و همچنین ارتباط آن با عوامل محیطی است عملکرد گیاهان حاصل رقابتهای درون و برون گونه ای برای کسب امکانات بالقوه محیطی بوده و حداکثر عملکرد در واحد سطح هنگامی حاصل میگردد که این رقابتها به حداقل برسد. یکی از راههای به حداقل رساندن این رقابتها دقت در نحوه توزیع گیاهان در واحد سطح است، چرا که فاصله بین ردیفهای کاشت و همچنین فاصله گیاهان در روی ردیفهای کاشت تعیین کننده فضای رشد قابل استفاده هربوته و در نتیجه عملکرد قابل حصول میباشد(Souza-Schlick et al., 2011). مشخص شده است که آرایش کاشت در مزرعه نقش مؤثری در چگونگی توزیع نور در داخل پوشش گیاهی دارد(Bavec, and Bavec, 2002). طبیعتاً توزیع یکنواخت بوتهها در ردیفهای نزدیکتر کاشت سبب استفاده مؤثرتر از منابع و تأخیر در زمان آغاز رقابت درون گونه ای خواهد شد که این امر باعث انتشار بهتر نور در سیستم شده و جذب خالص نور را بالا خواهد برد(Martins et al., 2011). چنین توزیع یکنواختی در واحد سطح هنگامی حاصل میشود که فواصل گیاهان از هر طرف با یکدیگر یکسان باشد که این همان آرایش کاشت مربعی خواهد بود. در این سیستم کاشت، ضمن اینکه رقابت برای جذب نور به حداقل میرسد، سایه انداز گیاهی تشعشع موجود را بطور کامل دریافت کرده و به این ترتیب راندمان عملکرد در گیاه افزایش مییابد. این افزایش ممکن است بخاطر تغییراتی باشد که در تخصیص مواد فتوسنتزی بین اندامهای رویشی و زایشی رخ میدهد و مواد فتوسنتزی به سمت اندامهای زایشی پیش میروند (Meekins and McCarthy, 2002). به طور کلی فاصله بوته نزدیکتر در ردیفهای پهن موجب عدم کارایی در جذب نور در ابتدای فصل و آغاز زودتر رقابت برگی در روی ردیفهای کاشت میشود(Martins et al., 2011).
در گیاه کرچک عملکرد دانه به تعداد بوته در واحد سطح، تعداد گل آذین در گیاه، تعداد کپسول در اولین گل آذین، تعداد دانه در کپسول و وزن هزاردانه بستگی دارد (Laureti and Marras, 1995). در رابطه با اثر تراکم بر گیاه کرچک اطلاعات اندکی وجود دارد. از آنجا که کرچک اغلب در نواحی گرم وخشک کشت میشود برای حصول بازدهی مطلوب رابطه بین میزان آب آبیاری و تراکم بوته اهمیت زیادی دارد. در مناطقی که آب عامل محدود کننده نباشد تراکم گیاهی بین30 تا 40 هزار بوته در هکتار برای کرچک در نظر میگیرند(Soratto et al.,2011). در تراکم بالای گیاهی رقابت بین گیاهان ممکن است باعث مرگ و میر بوته در اثر تراکم شود، بنابراین افزایش تراکم در شرایط بدون تنش خشکی تا حدی باعث افزایش عملکرد و بیوماس میگردد و از یک حدی به بالا باعث کاهش عملکرد میشود. در تراکمهای بالا کاهش رشد گیاه به دلیل افزایش رقابت برای نور اتفاق میافتد ( رضوانی مقدم و همکاران، 1383). بنابراین افزایش تراکم در شرایط بدون تنش خشکی تا حدی باعث افزایش عملکرد و بیوماس می گردد و از یک حدی به بالا باعث کاهش عملکرد می شود (Zimmerman, 1997).
تراکم و آرایش کاشت دو عاملی هستند که با تحت تأثیر قرار دادن ساختار کانوپی از طریق تغییر شکل اجزای اندامهای هوایی همچون اندازه برگ، جهت گیری برگها و نحوه اتصال آنها به ساقه و پیری برگهای پایین تر کانوپی قادر به کاهش پتانسیل تداخل علفهای هرز از طریق افزایش جذب نوری کانوپی هستند (Maddoni et al., 2001). نحوه توزیع و تراکم بوته در مزرعه بر جذب و بهره وری از عوامل محیطی مؤثر بر رشد و رقابت درون و برون بوته ای تأثیر گذاشته و در نهایت از عوامل تعیین کننده عملکرد است. با کاهش فاصله ردیفهای کاشت، تاج پوشش زودتر بسته میشود، مزرعه زودتر به شاخص سطح برگ برای جذب کامل تابش خورشیدی میرسد، مقدار بیشتری مواد فتوسنتزی برای رشد رویشی و ایجاد زیربنای لازم در تشکیل شمار بیشتری اجزای عملکرد تولید شده و سرانجام عملکرد دانه بیشتری حاصل می گردد (Board and Harville, 1996, Board et al.,1992).
سینگ و همکاران (1992) در مطالعه ای در هندوستان چنین عنوان کردند که با کاهش فاصله ردیفها از 75 سانتی متر به 60 سانتی متر، عملکرد دانه گلرنگ افزایش مییابد، ولی پس از آن با کاهش فاصله ردیفها تا 45 سانتی متر، تفاوت معنی داری پیدا نمیکند. اوزونی داراجی و همکاران (2008) نتیجه گرفتند عملکرد ماده خشک در کلزا نتیجه کارآیی جامعه گیاهی از نظر استفاده از تابش خورشید در طول فصل رویشی است، در این ارتباط جامعه گیاهی نیاز به سطح برگ کافی دارد که یکنواخت توزیع شده باشد و سطح زمین را کاملاً بپوشانند. این هدف با تغییر تراکم بوتهها و توزیع مناسب بوتهها روی سطح زمین تأمین میشود، بنابراین یکی از مهم ترین وظایف مدیریت مزرعه انتخاب تراکم و آرایش مناسب کاشت جهت حداکثر تابش خورشیدی است. بیل جیلی و همکاران (2003) اعلام نمودند که ارقام مختلف کلزا در شرایط دیم در تراکمهای کمتر عملکرد کمتری داشتند ولی در تراکمهای بیشتر علاوه بر عملکرد بالا در کاهش جمعیت علفهای هرز نیز مؤثر میباشند.
فیروزه و همکاران (2005) در زراعت گلرنگ آبی بیان داشتند که با کاهش فواصل ردیف بر وزن هزار دانه افزوده میشود که علت این موضوع را کوچک شدن اندازه طبقها و کم شدن تعداد دانه در طبق و بزرگ شدن اندازه دانهها اعلام کردند. نادری درباغشاهی و همکاران (2004) در بررسی ارقام گلرنگ در شرایط تنش و تراکم بوته مختلف نشان دادند که میزان روغن دانه تحت تأثیر تنش بوده و تراکم بوته هیچگونه تأثیری روی این صفت نداشته است.
بنابراین یکی از نیازهای مهم در برنامه ریزی زراعی با هدف دستیابی به عملکرد بالا و کیفیت مطلوب، تعیین بهترین تراکم کاشت محصول است و در این راستا این بررسی به منظور ارزیابی بهترین تراکم گیاهی (فاصله ردیف و بوته روی ردیف) در کرچک جهت حصول بیشترین عملکرد روغن انجام شد.
مواد و روشها
آزمایش در سال زراعی 90-1389 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی ساعتلوی ارومیه وابسته به مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان غربی واقع در روستای عسگرآباد کوه اجرا شد. این محل در عرض جغرافیایی 37 درجه و 44 دقیقه و 18 ثانیه شمالی و طول جغرافیایی 45 درجه و 10 دقیقه و 53 ثانیه شرقی با ارتفاع 1338 متر از سطح دریا بوده که در 27 کیلومتری شمال غرب شهرستان ارومیه واقع شده است. منطقه با دارا بودن 180-150 روز خشک جزء مناطق آب و هوایی گرم و خشک و دارای زمستانهای سرد و مرطوب و تابستانهای گرم و خشک جزء رژیم رطوبتی خشک و نیمه خشک محسوب میگردد. متوسط بارندگی دراز مدت سالانه محل آزمایش 296 میلیمتر میباشد. بر اساس اطلاعات 40 ساله ایستگاه هواشناسی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان ارومیه، متوسط درجه حرارت 1/11 درجه سلسیوس است. مواد آزمایشی که در طرح مورد استفاده قرار گرفت عبارت است از : بذر کرچک رقم مبارکه اصفهان. طول دوره رشد این رقم 120روز می باشد.
بافت خاک رسی لومی بود که pH آن برابر 8/7 و هدایت الکتریکی آن برابر 0/1 دسیزیمنس بر متر میباشد. مصرف کودهای شیمیایی بر اساس توصیه آزمایشگاه مقدار 150 کیلوگرم کود نیتروژن به میزان نصف مقدار توصیه شده در زمان کشت و بقیه کود نیتروژن در مرحله سرک مورد استفاده قرار گرفت. آزمایش به صورت کرتهای یک بار خرد شده بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و با دو فاکتور اجرا گردید. فاکتور اصلی در سه فاصله مختلف بین ردیفها ( ، ، ) و فاکتور فرعی در سه فاصله روی ردیفها ( ، ، ) مورد ارزیابی قرار گرفتند.
زمین محل آزمایش سال قبل از کشت به حالت آیش بود که در اواخر اردیبهشت سال 1389 به وسیله گاو آهن برگردان دار ابتدا شخم عمیق، سپس روتیواتور و پس از آن فارو زده شد. سپس مزرعه کرتبندی گردید، به طوری که مساحت کرتها به ابعاد 5/4×4/2، 5/4×2/3، 5/4×4 مترمربع به تعداد 27 عدد کرت ایجاد شد. بذور در کرتهایی به صورت ردیفی در چهار ردیف با فواصل مختلف بین ردیفها 60 ، 80 و 100 سانتیمتر و عمق کاشت پنجسانتیمتر در تاریخ 6 خرداد به صورت خشکه کاری کشت شد. برای سبز شدن بهتر بذر بلافاصله بعد از کاشت اولین آبیاری صورت انجام گرفت. آبیاریهای بعدی با توجه به وضعیت خاک و نیاز گیاه انجام گرفت. مبارزه با علفهای هرز توسط کارگر و به صورت وجین دستی در سه مرحله انجام شد.
طول خوشه اصلی، تعداد ساقه فرعی، نسبت گل ماده به نر، تعداد کپسول در خوشه اصلی، تعداد دانه در خوشه اصلی، وزن صد دانه، وزن برگ و ساقه با انتخاب 6 نمونه گیاهی برای هر کرت و میانگین گیری محاسبه گردید. عملکرد بیولوژیک و دانه با برداشت از 2 خط وسط هر کرت با حذف حاشیه و خشک کردن در آون با رطوبت 9 درصد محاسبه شد. با برداشت 10 گرم دانه آسیاب شده، درصد روغن به روش سوکسله اندازهگیری شد و عملکرد روغن از حاصل ضرب درصد روغن در عملکرد دانه، در واحد سطح به دست آمد. دادههای به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماری MSTATC تجزیه واریانس شد و مقایسه میانگینها با استفاده از آزمون دانکن در سطح احتمال 5 درصد انجام گردید.
نتایج و بحث
نتایج به دست آمده از تجزیه واریانس دادهها نشان داد که تأثیر فاصله ردیف کاشت بر تعداد ساقه فرعی، وزن برگ، عملکرد دانه، درصد و عملکرد روغن تعداد دانه در خوشه اصلی معنیدار بود. اختلاف بین فاصله بوتهها روی ردیف برای کلیه صفات اندازه گیزی شده بجز تعداد دانه در خوشه اصلی، وزن 100 دانه و عملکرد روغن معنی دار بود(جدول 2).
اثر متقابل فاصله ردیف کاشت در فاصله بوته روی ردیف برای تمام صفات اندازه گیری شده بجز تعداد دانه و کپسول در خوشه اصلی و وزن 100 دانه معنیدار شد (جدول 2).
طول خوشه اصلی
نتایج مقایسه میانگین دادهها نشان داد که فاصله ردیف 80 سانتیمتر در فاصله بوته روی ردیف 50 سانتیمتر و فاصله ردیف 100 سانتیمتر در فاصله بوته روی ردیف 50 سانتیمتر به ترتیب با اعدادی معادل 87/51 و 48 سانتیمتر بیشترین و فواصل روی ردیف 60 و 80 سانتی متر بترتیب در فواصل روی ردیف 40 و 30 سانتی متر کمترین طول خوشه اصلی را به خود اختصاص دادند (شکل 1). علت افزایش طول خوشه در فاصله ردیف ها و فاصله روی ردیف های زیاد ردیف کاشت 100 سانتی متر، فاصله روی ردیف 50 سانتی متر با 48 سانتی متر طول خوشه اصلی بیشتر و کمتر را به خود اختصاص دادند (شکل 1). در آزمایش علیمحمدی و همکاران (2009) نیز تراکم کاشت تأثیر معنیداری بر صفت طول خوشه اصلی گیاه کرچک داشت.
نتایج مقایسه میانگین دادهها نشان داد که فاصله ردیف کاشت 100 سانتی متر و فاصله روی ردیف 50 سانتیمتر بیشترین تعداد ساقه فرعی را داشت (شکل 2). با افزایش فاصله ردیف کاشت و کاهش فاصله بین دو بوته، رقابت بین بوتهای زودتر اتفاق میافتد که این موضوع باعث محدود شدن شرایط مطلوب محیطی از جمله مواد غذایی و نور شده و باعث جلوگیری از تولید شاخههای فرعی میشود. نتایج مشابهی نیز توسط سایر محققان ارایه شده است (دانش شهرکی و همکاران، 2008، پورهادیان و خواجهپور، 2007).
با کاهش نسبت گل های نر به ماده عملکرد دانه در گیاه کرچک افزایش می یابد.نتایج مقایسه میانگین دادهها نشان داد که فاصله ردیف کاشت 80 سانتیمتر در فاصله روی ردیف 40 سانتیمتر و فاصله ردیف کاشت 60 سانتیمتر در فاصله روی ردیف 40 سانتیمتر به ترتیب با اعدادی معادل 99/7 و 00/6 بیشترین و کمترین نسبت گلهای ماده به نر را به خود اختصاص دادند (شکل 3). در فاصله ردیف کاشت اول (100 سانتی متر) و فاصله روی ردیف های 30 سانتی متر با عددی معادل 49/7 بیشترین نسبت گل های ماده به نر را به خود اختصاص داد (شکل 3).
وزن برگ در این آزمایش تحت تأثیر اثر متقابل فاصله ردیف کاشت در فاصله بوته روی ردیف قرار گرفت (جدول 2). در آزمایش والا و همکاران(2000) نیز تراکم کاشت تأثیر معنیداری در سطح احتمال یک درصد بر وزن برگ کرچک داشت.نتایج مقایسه میانگین دادهها نشان داد که بیشترین وزن برگ در فاصله ردیف 60 و فاصله بوته روی ردیف 50 سانتی متر تولید شد (شکل 4).
بررسی نتایج نشان داد که فاصله روی ردیف اثر معنیداری بر تعداد کپسول در خوشه اصلی گذاشت (جدول 2). فاصله روی ردیف 50 سانتیمتر با 95/137 و فاصله روی ردیف 40 سانتیمتر با 52/106 عدد به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد کپسول در خوشه اصلی را به خود اختصاص دادند (جدول 3). رضوانی مقدم و همکاران (2004) در بررسی خصوصیات مورفولوژیک، عملکرد دانه و روغن کرچک در تراکمهای مختلف گیاهی و فواصل مختلف آبیاری بیان داشتند که تیمارهای مختلف تراکم بوته (2،3، 4 و 5 بوته در متر مربع) تأثیر معنیداری بر صفت تعداد کپسول در خوشه اصلی داشتند. جهان نورد (2009) در آزمایش خود به این نتیجه رسید که تراکم بوته تأثیر معنیداری در سطح احتمال یک درصد بر روی تعداد کپسول در خوشه اصلی کرچک دارد.
تعداد دانه در خوشه اصلی
تعداد دانه در خوشه اصلی در این آزمایش تحت تأثیر فاصله ردیف کاشت قرار گرفت (جدول 2). مقایسه میانگین داده ها نشان داد که فاصله ردیفهای 80 و 100 سانتیمتر با اعدادی معادل 08/363 و 33/373 بیشترین تعداد دانه در خوشه اصلی را به خود اختصاص دادند (جدول 3). البته بین دو تیمار فاصله ردیف 80 و 100 اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت و در یک گروه آماری قرار گرفتند. در آزمایش علیمحمدی و همکاران (2009) نیز تراکم کاشت تأثیر معنیداری بر صفت تعداد دانه در بوته در سطح احتمال یک درصد داشت. در آزمایش پورهادیان و خواجه پور( 2007) روی گلرنگ نیز اثر فاصله ردیف کاشت بر تعداد دانه در طبق در سطح احتمال یک درصد معنیدار بود. با افزایش فاصله ردیف کاشت از تعداد دانه در طبق کاسته شد. باوک(2002) گزارش نمود که با افزایش تراکم در آفتابگردان روغنی، عملکرد دانه و تعداد دانه در طبق افزایش مییابد.
مطالعات دیگر (Hoag et al., 1968; Zope et al., 1992) نشان داد که با کاهش فواصل بوتهها در روی ردیفهای کاشت، تعداد دانه در غوزه کاهش مییابد. در آزمایش فیروزه و همکاران (2005) نیز تأثیر فواصل بوته روی ردیفهای کاشت گلرنگ بر تعداد دانه در غوزه در سطح احتمال 5 درصد معنیدار بود.
وزن صد دانه
علارغم معنی دار نشدن وزن صد دانه در این بررسی، نتایج نشان داد که فاصله روی ردیف 50 و 30 سانتیمتر به ترتیب با اعدادی معادل 66/18 و 61/16 گرم بیشترین و کمترین وزن صد دانه را به خود اختصاص دادند(جدول 3). در آزمایش علیمحمدی و همکاران (2009) نیز تراکم کاشت تأثیر معنیداری بر صفت وزن صد دانه، در سطح احتمال یک درصد داشت.
عملکرد بیولوژیک
با توجه به مقایسات میانگین اثر متقابل فاصله ردیف کاشت در فاصله روی ردیف، در فاصله ردیف کاشت سوم (60 سانتی متر) فاصله روی ردیف های 30 و 40 سانتی متر با اعدادی معادل 3/4437 و 3/2832 کیلوگرم در هکتار بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیک را به خود اختصاص دادند (شکل 5). در فاصله ردیف کاشت دوم (80 سانتی متر) فاصله روی ردیف های 40 و 30 سانتی متر با اعدادی معادل 3/3679 و 3243 کیلوگرم در هکتار بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیک را داشتند (شکل 5). در فاصله ردیف کاشت اول (100 سانتی متر) فاصله روی ردیف های 30 و 50 سانتی متر با اعدادی معادل 4270 و 4/3896 کیلوگرم در هکتار بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیک را به خود اختصاص دادند (شکل 5). می توان بیان داشت که در فواصل ردیف بیشتر گیاه با تولید شاخه های فرعی بیشتر و بالطبع تولید شاخ و برگ و خوشه بیشتر و بزرگتر توانسته کاهش تعداد بوته در واحد سطح را جبران و عملکرد بیولوژیک خود را افزایش دهد زیرا در این تراکم رقابت بین بوته ها کاهش یافته و منابع محیطی بیشتری از جمله آب، مواد غذایی و تشعشع خورشیدی در اختیار هر بوته قرار می گیرد. در آزمایش تقدیری و همکاران (2006)، اثر فاصله بوته روی ردیف آفتابگردان بر عملکرد بیولوژیک معنیدار بود. در آزمایش علیمحمدی و همکاران (2009) نیز تراکم کاشت تاثیر معنی داری در سطح احتمال یک درصد بر صفت عملکرد بیولوژیک داشت.
عملکرد دانه
نتایج مقایسه میانگین دادهها نشان داد که فاصله ردیف 80 سانتیمتر و فاصله بوته 50 سانتیمتر و فاصله ردیف 60 و فاصله بوته 50 سانتیمتر به ترتیب با اعدادی معادل 2/2779 و 9/1438 کیلوگرم در هکتار بیشترین و کمترین عملکرد دانه را به خود اختصاص دادند (شکل 7). در فاصله ردیف کاشت 100 سانتی متر، فاصله روی ردیف های 30 و 50 سانتی متر با اعدادی معادل 1/2226 و 7/1676 کیلوگرم در هکتار بیشترین و کمترین عملکرد دانه را به خود اختصاص دادند (شکل 7). می توان گفت که آرایش فضایی مربعی شکل و استفاده بهینه از عوامل محیطی بویژه نور و مواد غذایی و کاهش رقابت درون گونه ای در تیمار فاصله ردیف 80 در فاصله بوته روی ردیف 50 سانتی متر موجب شده که بیشترین عملکرد دانه در این تیمار تولید شود (شکل7). نتایج مشابهی نیز توسط سایر محققان بر روی سویا (Nenadic and Slovic, 1994) گزارش شده است. فتحی و همکاران (2002) با بررسی اثر سه تراکم 50، 70 و 90 بوته در متر مربع بر عملکرد یک رقم کلزای بهاره مشاهده کردند که عملکرد بوته به طور معنیداری تحت تأثیر تراکم بوته قرار گرفت و بیشترین عملکرد دانه، در تراکم 90 بوته در متر مربع به دست آمد.
درصد روغن
با توجه به مقایسات میانگین اثر متقابل فاصله ردیف کاشت در فاصله روی ردیف، در فاصله ردیف کاشت 100 سانتی متر در فاصله روی ردیف 50 سانتی متر به علت نورگیری بهتر، فتوسنتز بیشتر و تولید اسید چرب بیشتر در هر بوته درصد روغن دانه بیشترین مقدار (معادل 55 درصد) بود (شکل 8). پژوهش انجام شده توسط تامسون و فنتون (1977)، روی ارقام آفتابگردان نشان داد که تراکم کاشت بر درصد روغن مؤثر است. به طوری که با کاهش فاصله ردیف کاشت از 45 به 20 سانتیمتر، میزان روغن دانه 3/43 درصد کاهش یافت. محققین دیگری نیز اظهار داشتند که تراکم بوته بر میزان روغن دانه کلزا (Morrison et al., 1990) اثری ندارد. تفاوت در نتایج می تواند ناشی از اختلاف در ژنوتیپ، عوامل متفاوت آب و هوایی و خاکی محل کشت با دیگر مناطق مورد بررسی باشد.
عملکرد روغن
نتایج مقایسه میانگین دادههای مربوط به اثر متقابل فاکتورها نشان داد که فاصله ردیف 80 سانتیمتر در فاصله روی ردیف 50 سانتیمتر بعلت تولید خوشه های بزرگتر و پرتر (اشکال 1 و3) و در نتیجه عملکرد دانه بیشتر (شکل 7) بیشترین عملکرد روغن معادل 96/1447 کیلوگرم تولید شد (شکل 9). در آزمایش دانش شهرکی و همکاران (2008)، تفاوت بین سطوح مختلف تراکم از نظر عملکرد روغن کلزا در سطح احتمال یک درصد معنیدار بود. رفیعالحسینی و صالحی (2002) نیز دریافتند که عملکرد روغن آفتابگردان با افزایش تراکم بوته به علت افزایش عملکرد دانه و درصد روغن افزایش یافت. کاهش فاصله ردیف کاشت به علت افزایش عملکرد دانه، باعث افزایش عملکرد روغن در گلرنگ میشود (Ozel et al., 2004; Azari, 2001;).
ضرایب همبستگی صفات
نتایج حاصل از همبستگی صفات در جدول 4 ارایه شده است. بر طبق این جدول ملاحظه می شود که عملکرد دانه با صفات تعداد کپسول در خوشه اصلی و وزن دانه در خوشه اصلی همبستگی مثبت و معنی داری در سطح احتمال یک درصد داشت و می توان اظهار داشت که با افزایش هر یک از آنها عملکرد دانه افزایش می یابد. در آزمایش محققان دیگر نیز همبستگی مثبت و معنی داری بین عملکرد دانه و تعداد کپسول در بوته (95/0= (r2 وجود داشت Rodrigues et al., 2010)). تعداد دانه در خوشه اصلی با صفات طول خوشه اصلی، وزن برگ و تعداد کپسول در خوشه در سطح احتمال یک درصد همبستگی مثبت و معنی داری داشت. وزن صد دانه با صفات طول خوشه اصلی و تعداد دانه در خوشه اصلی همبستگی مثبت و معنی داری در سطح احتمال پنج درصد داشت. سرور و همکاران (2010)با بررسی ژنوتیپهای مختلف کرچک در فیصل آباد پاکستان ملاحظه کردند که همبستگی مثبت و معنی داری بین تعداد خوشه در گیاه و تعداد کپسول در بوته با عملکرد دانه وجود دارد و با افزایش آنها عملکرد دانه افزایش می یابد.
تیجه گیری
نتایج بررسی نشان داد که تراکم مناسب به عنوان یکی از پارامترهای اساسی مد نظر می باشد. با داشتن یک تراکم مناسب میتوان ضمن داشتن سطح سبز و نیز تاثیر بر روی عملکرد هر محصول در شرایط آب و هوایی خاص هر منطقه عملکرد در واحد سطح را افزایش داد. حداکثر عملکرد دانه از آرایش کاشت (50 ×80) حاصل شد. زیرا گیاهان دارای تعداد خوشه اصلی و وزن دانه در خوشه بیشتر بودند.
کاهش فاصله ردیف کاشت از 80 به 60 سانتی متر باعث کاهش 32 درصدی عملکرد دانه و افزایش آن به 100 سانتی متر منجر به کاهش 23 درصدی عملکرد دانه شد. زیرا در فاصله بیشتر از 100 سانتی متر تعداد خوشه اصلی در واحد سطح کم بوده و در فاصله کمتر از 80 سانتی متر تعداد دانه در خوشه و وزن خوشه کاهش یافت. حداکثر عملکرد بیولوژیک از آرایش کاشت (30×60) حاصل شد. زیرا با کاهش خطوط کاشت و افزایش بوته وزن شاخ و برگ در واحد سطح افزایش می یابد.
حداکثر عملکرد روغن از آرایش کاشت (50×80) حاصل شد. زیرا عملکرد دانه در این تراکم بیشترین مقدار بودو همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت.