نویسندگان
1 کارشناس مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی شاهرود - استان سمنان
2 عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات کشاورزی استان سمنان
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
محدودیت تعداد گیاهان زراعی پائیزه در مناطقی مانند گرمسار منجر به تکرار کاشت گندم و جو طی سالهای متمادی شده است. بدینترتیب اراضی زراعی چنین مناطقی از مزایای تناوب بیبهره بوده و خاک زراعی بهتدریج دچار کاهش باروری و فرسایش میشود. کلزا پس از غلات دانهریزی همچون گندم وجو بهترین گزینه در تناوب است(Johston et al., 2002، Berglund and Mac Kay., 2002)؛ و باعث افزایش کارآیی استفاده از منابع آب و خاک درنتیجه اختلاف منطقه توسعه ریشه میگردد. بهنظر میرسد که با بهبود مدیریت زراعی و افزایش تولید کلزا در واحد سطح، زراعت آن برای کشاوزان منطقه مقرون به صرفه شده و سطح زیرکاشت آن افزایش یابد. یکی از روشهای مدیریتی تولید این محصول انتخاب رقم و تاریخ کاشت مناسب میباشد. رسیدن به تاریخ کاشت مناسب به موازنهی بین کاهش خطر یخبندان با تأخیر انداختن تاریخ کاشت و کاهش پتانسیل عملکرد بستگی دارد. در واقع تعیین تاریخ کاشت با لحاظ کردن عوامل کوتاه و بلندمدت جوی یکی از مثالهای بارز اثرات آب و هوا در پیشبینی تولید یا «پتانسیلیابی اقلیمی» است(فتحی و همکاران، 1389). کلزا در نقاط مختلف جهان بهعنوان یک محصول پاییزه و بهاره کاشته میشود. بهدلیل نیاز به بهارهسازی، رقمهای پاییزه نیازمند طول فصل رشدی در حدود 260 روز از کاشت تا تشکیل خورجین هستند، درحالیکه این مدت برای رقمهای بهاره حدود 70 روز است. در کاشت زود دمای زیاد و طولانی باعث توسعهی نامناسب سایهانداز شده و به دنبال افزایش نامتوازن تعداد شاخه، احتمال کاهش عملکرد وجود دارد(بینام، 1387).
تحقیقات بهنژادی کلزا در ایران از سالهای نخست دهه هفتاد با وارد کردن رقمهای اصلاح شده خارجی و بررسی سازگاری و استفاده از آنها در برنامههای به نژادی آغاز گردید از آن زمان تاکنون دهها رقم اصلاحشده زمستانه و بهاره از کشور های مختلف جهان دریافت شده و در اقلیمهای متنوع کشور مورد بررسی قرار گرفته است که معرفی 5 رقم زرگل، طلایه، استقلال، ساری گل و زرفام برای کشت در مناطق آبی کشور از نتایج آنها بوده است(اسدی و همکاران، 1383؛ عطاری و همکاران،1385). بهطور کلی بررسیهای متعدد پیرامون پاسخ رقمهای مورد بررسی در محیط های مختلف نشان داده است که برهمکنش مکان و رقم درمورد میزان عملکرد دانه معنیدار بوده است بنابراین در خصوص معرفی رقم برای یک منطقه میبایست رقمهای مختلف در آن منطقه ارزیابی گردد (Chen et al., 1995). مشاهده شده است که رقمهای کلزا نسبت به شرایط آب و هوایی واکنش زیادی نشان میدهند(Christmas, 1996) و به شرایط اقلیمی معین سازگار هستند(Sun et.al., 1991). بنابراین انتخاب رقم مناسب برای موفقیت تولید حائز اهمیت بوده و در این انتخاب بایستی به گونه، نوع و سازگاری رقم، کیفیت بذر، ویژگیهای خاک، شرایط آبوهوایی، عملکرد دانه، زودرسی، مقاومت به ریزش، ورس، بیماریها و سایر خصوصیات زراعی توجه نمود.
نتایج آزمایشات کشت رقمها بهاره کلزا در مناطق معتدل سرد (همانند کرج، اصفهان، مشهد و نیشابور) نشان داد که رقمها و هیبریدهای بهاره در کشت معمول منطقه عملکرد بالایی دارند. مطالعه نتایج یک ماه کشت تأخیری در این مناطق نیز نشان داده که رقمها و هیبریدهای بهاره برتر بودند(اسدی و همکاران، 1385). با توجه به رشد سریعتر رقمهای بهاره و مقاومت نسبتاَ بالای آنها به سرما و همچنین برداشت حداقل 10 روز زودتر نسبت به رقمهای زمستانه میتوان از آنها در مناطق معتدل گرم و یا سرد (که بهار گرمتری دارند) در کشت معمول و یا کشت تأخیری استفاده کرد ( شیرانیراد و همکاران، 1386). متوسط کاهش عملکرد دانه در رقم زمستانه اکاپی با یک ماه تأخیر در کشت در سه منطقه کرج، اصفهان و مشهد، 32 درصد بود؛ در حالیکه این کاهش در هیبرید بهاره هایولا 401 و رقم بهاره RGS 003 بهترتیب 15 و 10 درصد مشاهده گردید ( شبرانی راد و همکاران، 1386).
رقمهای کشت شده در مناطق مختلف استان سمنان پاییزه هستند که تاکنون موفقیت چندانی بهدنبال نداشته و سطح زیرکشت آنها توسعه پیدا نکرده است. در سال زراعی 85-84 سطح زیرکشت استان 519 هکتار با میانگین عملکرد 1223 کیلوگرم در هکتار گزارش شده است (بینام، 1387). از دلایل عمده عدم موفقیت میتوان به عدم رعایت تاریخ کشت دقیق بهدلیل محدویتهایی از قبیل نبود آب در اوائل مهر، گرمای زودرس بهاره و ریزش شدید به دلیل دیررس بودن رقمهای پاییزه و مصادف شدن رسیدگی با بادهای شدید اشاره کرد. معرفی رقمهای مناسب زودرس بهویژه برای تاریخ کشت های تأخیری یکی از نیازهای منطقه میباشد. بنابراین این طرح بهمنظور بررسی عملکرد رقمهای پاییزه و بهاره کلزا در دو تاریخ کشت معمول و تأخیری در منطقه گرمسار اجرا شد.
مواد و روشها
این پژوهش در فصل زراعی 90-89 با استفاده از چهار رقم کلزا (جدول 1) در دو تاریخ کشت معمول (25 مهر) و تأخیری (20 روز پس از تاریخ کاشت معمول) در مزرعه تحقیقاتی ایستگاه تحقیقات کشاورزی گرمسار اجرا گردید. در هر تاریخ کاشت رقمهای مورد بررسی در یک آزمایش جداگانه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار کاشته شدند. هر کرت دارای 8 خط به طول 10 متر و به فاصله بین خطوط 30 سانتی متر بود. مصرف کود های شیمیایی بر اساس آزمون خاک و توصیه آزمایشگاه خاک و آب صورت گرفت. در طول فصل رشد از دورههای رشد شامل تاریخ آغاز و پایان گلدهی، رسیدگی و صفتهای ارتفاع بوته و مقاومت یا حساسیت به بیماریها یادداشتبرداری و پس از برداشت محصول، عملکرد دانه، درصدروغن و وزن هزاردانه تعیین گردید. تجزیه و تحلیل داده با استفاده از نرمافزارهای MSTAT C و Excel انجام و مقایسه میانگینها با بهرهگیری از آزمون دانکن در سطح 5% انجام شد.
نتایج و بحث
صفات رویشی
بین ارتفاع بوته رقمها مختلف در کاشت معمول تفاوت معنیداری وجود داشت. بهطوریکه رقم زرفام با 3/139 سانتیمتر بیشترین ارتفاع و رقم RGS003 با ارتفاع 7/125 کمترین ارتفاع را داشتند. در کاشت تأخیری نیز عکس العمل رقمها از نظر این صفت متفاوت بود و بیشترین ارتفاع(119 سانتیمتر) مربوط به رقم زرفام و کمترین آن (37/75 سانتیمتر) مربوط به رقم RGS003 بود (جدول 5). به طوری که ملاحظه میشود با تأخیر در کاشت ارتفاع بوته نیز کاهش یافته است.
ارتفاع اولین شاخه فرعی در کاشت معمول بین رقمها بهطور معنیداری متفاوت بود که حداکثر آن به میزان 67/68 سانتیمتر مربوط به رقم زرفام و حداقل آن به میزان 67/35 سانتیمتر در رقم RGS003 مشاهده گردید (جدول 5). طول دوره طویل شدن ساقه از آغازش گلآذین تا گلدهی ممکن است از نظر عملکرد نهایی مهمتر از دورههای قبل از آن باشد. طویل شدن این مرحله افزایش ارتفاع بوته را به دنبال خواهد داشت. ارتفاع بیشتر احتمال ورس را افزایش داده و به دلیل شاخهدهی بیشتر غیریکنواختی را در رسیدگی و ریزش دانهها افزایش خواهد داد(کیمبر و مکگرگور،1383). بهعلاوه افزایش ارتفاع بوته همراه با تراکم بالایی از شاخ و برگ، موجب ایجاد پوششی میشود که در زیر آن دما و رطوبت افزایش خواهد یافت. همبستگی منفی قوی بین دمای سایهانداز و تعداد دانه در غلاف، غلاف در بوته، وزن هزاردانه و عملکرد دانه وجود دارد (Hall, 2001). در شرایط اقلیمی گرمسار این مسئله به دلیل افزایش سریع دما و کاهش رطوبت نسبی هوا در مراحل پایانی رشد از اهمیت مضاعفی برخوردار بوده و ضرورت توجه به رقمها با طول ساقه کوتاهتر را نمایان میسازد.
جوانههای جانبی محل تولید شاخههای فرعی روی ساقه اصلی میباشند. عوامل مدیریتی نظیر آرایش کاشت و تراکم در تغییر تعداد شاخه موثر میباشد. با زیاد شدن تعداد شاخه اولیه ارتفاع تشکیل این شاخهها کاهش یافته و مشکلات ناشی از رسیدگی غیریکنواخت محصول تشدید مییابد (نادری عارفی، 1387). براساس نتایج حاصله ارتفاع شاخه فرعی به طور معنیداری از تاریخ کاشت متأثر نشد(جدول2). اما اولین شاخه فرعی در رقمها مختلف در تاریخ کاشتهای ذکر شده در ارتفاع متفاوتی از ساقه اصلی تشکیل شدند. رقم زرفام با ارتفاع شاخه فرعی به میزان 67/68 سانتیمتر در کاشت معمول و 27/64 سانتیمتر در کاشت تأخیری بیشترین ارتفاع شاخه فرعی را دارا بود. با توجه به این دادهها به نظر میرسد که صفت مذکور بیشتر تابع نوع رقم میباشد تا عوامل مدیریتی.
تجدول 1---------
عملکرد و اجزای عملکرد
بر اساس نتایج حاصله غیر از تعداد غلاف در بوته سایر اجزای عملکرد تحت تاثیر معنیدار تاریخ کاشت قرار نگرفتند(جدول شماره 2). تجزیه واریانس دادهها در دو تاریخ کاشت بیانگر تفاوت بسیار معنیدار رقمها مختلف در هر تاریخ کاشت میباشد(جداول 3 و 4)، به طوریکه در کاشت معمول رقم Hyola401 با تولید 2166 کیلوگرم بیشترین و رقم Okapi با 498 کیلوگرم در هکتار کمترین عملکرد را دارا میباشد. در کاشت تأخیری بیشترین عملکرد دانه به میزان 1977 کیلوگرم مربوط به رقم Hyola 401 و کمترین آن به میزان 439 کیلوگرم مربوط به Okapi میباشد. در هر دو تاریخ کاشت از نظر صفات تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه در غلاف اختلاف معنیداری مشاهده نمیشود، هر چند دور قم بهاره Hyola401 و RGS003 از برتری نسبیبرخوردارند.
جداول 2-5-------------
بدین ترتیب اختلاف موجود در عملکرد رقمها مختلف از تفاوت معنیدار در وزن هزاردانه آنها ناشی میشود. در نتیجه برتری تجمع مواد به سمت دانهها در دو رقم مذکور، وزن هزاردانه و عملکرد دانه آنها به طور معنیداری بیش از سایر رقمها در هر دو تاریخ کاشت میباشد. قابلیت انطباق دورههای کلیدی فنولوژیکی با یک دورهی رشد کم تنش در طول فصل رشد میتواند وسیلهای موثر جهت اجتناب از اثرات منفی تنش خشکی و حرارتی باشد. تاریخ کاشت یک ابزار مهم مدیریتی در کاهش تأثیر منفی تنشهای حرارتی و رطوبتی در طول دورههای بحرانی گلدهی و پر شدن دانهی کلزا است. (کیمبر و مکگرگور، 1383). ظاهرا این انطباق فنولوژیکی در رقمها بهاره به گونهای بوده است که در نهایت موجب برتری آنها از نظر عملکرد شده است. نتیجهگیری در این مورد نیازمند تحقیق بیشتر است.
درصد روغن
کاشت دیر معمولا موجب کاهش درصد روغن میشود(Hocking and Stapper, 2001). مصرف نیتروژن و سایر کودها نیز نمیتواند جبران تاخیر در کاشت را بنماید و به منظور حصول به مقادیر بیشتری از روغن و عملکردهای بالاتر کاشت زود (بدون تأخیر) ضروری است.
نتایج یک بررسی با با هدف تجزیه و تحلیل واکنش فنولوژی رشد، عملکرد و درصد روغن رقمهای رایج در استرالیا به تاریخ کاشت نشان داد که به تأخیر انداختن تاریخ کاشت، فاصلهی زمانی از کاشت تا 50درصد گلدهی و رسیدگی را کوتاه کرد (Robertson et al., 2004). در مورد پتانسیل عملکرد و میزان روغن نیز مشاهده شد که کاهش عملکرد دانه با تاخیر در کاشت به میزان زیادی توسط کاهش مادهی خشک هنگام رسیدگی توجیه شد (Robertson et al., 2004). عملکرد روغن با شاخص برداشت و اندازهی دانه همبستگی مثبت داشت، اما با شرایط دمایی (افزایش دما) پس از تلقیح همبستگی منفی دارد.. بر اساس نتایج حاصله درصد روغن تحت تاثیر تاریخ کاشت قرار نگرفت اما تاثیر رقم بر این صفت معنیدار بود(جدول 2). مقایسه میانگینها نشان میدهد که در هر دو تاریخ کاشت رقمها بهاره از درصد روغن بالاتری برخوردارند. بیشترین درصد روغن به میزان 7/43% متعلق به رقم RGS003 در کاشت تأخیری میباشد.
نتیجهگیری
با توجه به نتایج این پژوهش رقم Hyola 401 از نظر عملکرد در هکتار نسبت به سایر رقمها برتری دارد. این رقم در کاشت معمول از درصد روغن بالاتری نیز برخوردار است، اما در کاشت تأخیری درصد روغن رقم RGS003 بیش از سایر رقمها میباشد. رقم اخیر از نظر عملکرد نیز در رتبه دوم قرار دارد. در مجموع میتوان گفت که در شرایط کاشت تأخیری استفاده از رقمهای بهاره نسبت به رقمهای پائیزه برتری دارد. با بررسی مراحل رشد رقمهای اخیر و پژوهش در چگونگی تغییرات مراحل مختلف رشد خصوصا رشد زایشی با شرایط اقلیمی منطقه میتوان رقمهای مناسب منطقه را بهتر شناخت. لذا تکرار آزمایش جهت نتیجهگیری صحیح و توصیه رقمهای مناسب ضرورت دارد.