نویسندگان
1 کارشناس ارشد زراعت دانشگاه آزاد اسلامی اراک
2 استادیار گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
ایران از نظر اقلیمی دارای آب و هوای گرم و خشک است بنابراین گیاهان از نظر دسترسی به آب در تمامی طول دوران رشد خود با کمبود آب مواجه میباشد. به همین علت از نظر کمی و کیفی عملکرد مطلوب حاصل نمیگردد. به جز مناطق کوچکی از شمال و غرب کشور بقیه مناطق جزء نقاط خشک محسوب میشوند یعنی بیش از 64% از کل اراضی زیر کشت در اقلیم نیمه خشک و دیمزارها قرار دارند (کوچکی و سرمدنیا، 1374). لذا یکی از راهکارهای افزایش تحمل محصولات زراعی در شرایط تنش خشکی استفاده از پلیمرهای سوپرجاذب جهت حفظ رطوبت خاک میباشد. پلیمرهای سوپرجاذب با ذخیره سازی آب و رهاسازی تدریجی در طول فصل رشد میتوانند اثرات سوء ناشی از محدودیت رطوبتی را تا حدودی کاهش دهند. اساس ساخت این پلیمرها آلی بوده و به صورت مصنوعی تولید میگردند. این پلیمرها از پلی اکریلات پتاسیم و کوپلیمرهای پلی-اکریل-آمید ساخته شده و ویژگی منحصر به فرد آن بالا بودن ظرفیت جذب آب و حفظ آن است. این سوپرجاذبها از نظر pH خنثی بوده و از این نظر قابل توجه بوده که در pH خاک پس از استفاده مستمر هیچگونه تغییری حاصل نمیشود. مطالعات توسط سازمان محیط زیست آلمان و سایر کشورها نشان داده که استفاده از این ماده هیچگونه عوارضی برای انسان گیاه و خاک و محیط زیست ندارد. این مواد تقریبا 200 تا500 برابر وزن خود آب جذب میکنند، در این حال پس از آبگیری دانههای خشک سوپرجاذب، ژل دانه دانه بوجود میآورند با استفاده از این پلیمر میتوان دور آبیاری را افزایش داد (حبیبی و همکاران، 1385).
پلیمرهای سوپرجاذب از گروه رزینها هستند، این مواد از جنس هیدروکربن و از مشتقات نفتی هستند و میتوانند تا صدها برابر وزن خود آب جذب کنند و نگهداری نمایند. با مخلوط کردن این مواد با خاک آب آبیاری به سرعت جذب شده از هدر رفتن آن جلوگیری میشود. آب جذب شده به مرور زمان و کاملا کنترل شده به محیط خاک نفوذ میکند در نتیجه خاک به مدت طولانی و بدون نیاز به آبیاری مرطوب میماند (غلامی،1387).
استفاده از ترکیبات پلیمر سوپرجاذب به منظور افزایش ظرفیت نگهداری رطوبت خاک از روشهای پیشنهادی در شرایط کمبود آب است. این پلیمرها ترکیباتی مصنوعی و آلی بوده و قادرند در تماس با آب آنرا سریعا تا چندین برابر حجم خود جذب کرده و نگهداری کنند. مصرف پلیمر سوپرجاذب میزان فعالیت آنزیم سوپراکسیددیسموتاز، گلوتاتیون ردوکتاز و کاتالاز را کاهش میدهد که با توجه به تاثیر سوپرجاذب در افزایش عملکرد و کاهش صدمات اکسیداتیو در گیاه مصرف این ماده توجیه پذیر است (حبیبی و همکاران، 1385).
توحیدی مقدم (1389) تاثیر پلیمر سوپرجاذب را بر روی رشد و عملکرد کلزا در شرایط تنش آبی مورد بررسی قرار داد و گزارش کرد تنش آبی، بیوماس کل، عملکرد و اجزا عملکرد دانه، شاخص برداشت و حجم کلروفیل را کاهش میدهد و کاربرد پلیمر سوپرجاذب در شرایط تنش آبی موجب بهبود بیوماس کل، عملکرد و اجزا عملکرد دانه، شاخص برداشت و کلروفیل a وa+b میشود. وی معتقد است که این مواد با افزایش ذخیره آب در خاک و قرار دادن آب و و مواد غذایی بیشتر و مناسبتر در اختیار گیاه توانسته است میزان ساخت رنگیزهها را افزایش داده و انتقال مواد فتوسنتزی را در گیاه راحت تر نماید و موجب بهبود رشد و عملکرد کلزا در شرایط تنش آبی و بدون تنش شود.
نتایج تحقیق حبیبی و همکاران (1385) نشان میدهد مصرف پلیمر سوپرجاذب میزان فعالیت آنزیم سوپراکسیددیسموتاز، گلوتاتیون ردوکتاز و کاتالاز را کاهش میدهد که باعث افزایش عملکرد و کاهش صدمات اکسیداتیو در گیاه میشود. لذا این تحقیق به منظور بررسی واکنش صفات فیزیولوژیکی ارقام گندم دیم به پلیمر سوپرجاذب انجام شد.
مواد و روشها
به منظور بررسی تاثیر سوپرجاذب بر خصوصیات فیزیولوژیکی ارقام دیم، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سال زراعی 90-89 در مزرعه تحقیقاتی واقع در شهرستان خمین در چهار تکرار اجرا شد. این منطقه دارای اقلیم نیمه خشک با متوسط بارندگی سالانه 250 میلیمتر میباشد که پراکنش آن معمولاً از اواخر مهرماه شروع و تا اواسط بهار ادامه دارد. میانگین حداقل درجه حرارت سالانه در دی ماه 2/1 درجه سانتیگراد و میانگین حداکثر درجه سالیانه در تیرماه 26 درجه سانتیگراد میباشد. عوامل مورد بررسی شامل ارقام گندم دیم آذر2 (V1)، سرداری(V2) ، و رصد (V3) و پلیمر سوپرجاذب از نوع استاکوزورب در چهار سطح صفر (S0)، 10 (S1)، 20 (S2)و30(S3) کیلوگرم در هکتار بود. سوپرجاذب از شرکت دیم گستران سبز آتیه نمایندگی شرکت استاکوزورب در ایران تهیه گردید. ویژگیهای ارقام به صورت زیر میباشند.
سرداری: میانگین ارتفاع بوته آن 60 سانتیمتر، میانگین وزن هزار دانه آن 5/34 گرم و میانگین درصد پروتئین دانه آن 5/11درصد میباشد. این رقم متحمل به ریزش و همچنین متحمل به خشکی آخر فصل میباشد. میانگین عملکرد دانه آن یک تن در هکتار است. این رقم نسبت به سیاهک پنهان گندم مقاوم نیست.
رصد: دارای تیپ زمستانه، نیمه زودرس، مقاوم به ورس، مقاوم به خشکی و سرما، ارتفاع 82 سانتی متر با طول کلئوپتیل زیاد و وزن هزاردانه آن 38 گرم است. رنگ دانه آن قرمز تیره و دانه آن کشیده است، پروتئین دانه آن 5/12-10 درصد و با کیفیت نانوایی خوب است.
آذر2: گندم آذر2 دارای تیپ رشد زمستانه، زودرس، متوسط ارتفاع بوته آن 76 سانتی متر ( ارتفاع بیشتر از سرداری و سبلان ) است. این رقم مقاوم به ورس (خوابیدگی)، ریزش دانه، سرما وخشکی میباشد، میانگین وزن هر دانه آن 36-33 گرم است. بذر ارقام موردنیاز از سازمان جهاد کشاورزی استان لرستان تهیه شد.
آماده سازی زمین شامل شخم و دیسک و فارو در پانزدهم و شانزدهم مهرماه 89 انجام شد. ابعاد هر کرت 6×3 متر و فاصله بین هر تکرار 3 متر در نظر گرفته شد. پلیمر سوپرجاذب قبل از کاشت در منطقه نفوذ و توسعه ریشه در عمق 15 تا 20 سانتیمتر اعمال شد. کود پایه 100 کیلوگرم در هکتار کود فسفات آمونیم به زمین داده شد. تراکم 200 بوته در متر مربع در نظر گرفته شد. کود سرک اوره به میزان 50 کیلوگرم در هکتار به صورت دستی در مرحله پنجه زنی به طور یکسان برای تمامی تیمارها اعمال گردید.
جهت تعیین رطوبت نسبی برگ در مرحله ظهور سنبله 15 برگ توسعه یافته و جوان از هر کرت برداشت و درون نایلون پلاستیکی قرار داده شد و بلافاصله به آزمایشگاه منتقل گردید، سپس با ترازوی دقیق وزن شدند. نمونههای توزین شده در داخل ظرف حاوی آب مقطر قرار داده شدند پس از 24ساعت، وزن اشباع برگها بدست آمد. سپس نمونهها در آون 75 درجه سانتیگراد قرار داده شد تا خشک شوند. پس از 48 ساعت، وزن اندازه گیری شد وبا استفاده از رابطه زیر، درصد محتوای رطوبت نسبی برگ را محاسبه گردید.
100× ( وزن خشک – وزن اشباع/ وزن خشک – وزن تر) =محتوی نسبی آب برگ
به منظور تعیین ماده خشک که به وسیله انتقال مجدد به دانه منتقل شده است، 20 بوته کامل از هر کرت به صورت تصادفی در دو مرحله ظهور بساک و رسیدگی کامل انتخاب شد و نمونهها در آون به مدت 72 ساعت در دمای 80 درجه سانتیگراد خشک شد مقدار انتقال مجدد از رابطه زیر محاسبه شد: (Papakosta and Gagiannse.1991)
( وزن دانه- وزن خشک در مرحله رسیدگی)- وزن خشک در مرحله ظهور بساک = مقدار انتقال مجدد
جهت ارزیابی پایداری غشاء از اندازهگیری میزان نشت یونی به عنوان معیار پایداری غشاء استفاده گردید. برای محاسبه پایداری غشاء سلولی در مرحله گلدهی، هر کرت تعداد ده برگ پرچم کاملاً توسعه یافته برداشت شد. 15 عدد دیسک به قطر تقریبی 3 سانتیمتر از محل پهنک برگها تهیه و پس از شستشو درون لولههای آزمایش قرار گرفت و آب مقطر به آن اضافه شد پس از 24 ساعت در دمای 25 درجه سانتیگراد هدایت الکتریکی محلول با استفاده از EC مترمحاسبه شد((C1 سپس نمونهها به مدت 20 دقیقه در دمای 120 درجه قرار گرفت و هدایت الکتریکی آنها ((C2 اندازهگیری شد. درصد نشت یونی از فرمول زیر محاسبه شد (لویت و همکاران، 1996).
= (C1/C2) ×100درصد نشت یونی
تجزیه آماری صفات با استفاده از نرم افزار Mstatc و مقایسه میانگین صفات با استفاده از آزمون چند دامنه ای دانکن در سطح احتمال 5% انجام شد. نتایج تجزیه واریانس در جدول شماره 1 نشان داده شده است.
نتایج و بحث:
طول برگ پرچم: با توجه به جدول تجزیه واریانس بین ارقام مختلف از نظر طول برگ پرچم در سطح احتمال 1% اختلاف معنیداری مشاهده گردید. بیشترین طول برگ پرچم مربوط به رقم رصد با میانگین 24/13سانتیمتر و کمترین طول برگ پرچم معادل 71/8 سانتیمتر مربوط به رقم آذر2 بود (جدول 2). این موضوع نشان دهنده اختلاف ژنتیکی بین ارقام مختلف از نظر طول برگ پرچم میباشد. در اثر سطوح مختلف سوپرجاذب بر طول برگ پرچم اختلاف معنیداری در سطح احتمال 1% مشاهده شد. بیشترین طول برگ پرچم با میانگین 13 سانتیمتر از مصرف 20 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب و کمترین طول برگ پرچم مربوط به تیمار عدم مصرف سوپرجاذب با میانگین 40/9 سانتیمتر بود (جدول 3). به نظر میرسد با مصرف سوپرجاذب به علت ذخیره بیشتر آب در محیط اطراف ریشه، پتانسیل فشاری برگ افزایش یافته و زمینه توسعه بیشتر برگها فراهم میشود. اثر متقابل رقم و سوپرجاذب در سطح احتمال 1% معنیدار شد و بیشترین طول برگ پرچم با میانگین 13/16 سانتیمتر از مصرف 20 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب و رقم رصد و کمترین طول برگ پرچم با میانگین 05/8 سانتیمتر از تیمار عدم مصرف سوپرجاذب و رقم آذر2 بدست آمد (نمودار1). نتایج تحقیقات کوهپایی و کاظمی (2006) نشان داد که کاربرد پلیمرهای سوپرجاذب باعث افزایش حجم آب باقیمانده، حجم آب اشباع شده و حجم آب قابل دسترسی گیاه میشود، همچنین کاربرد این پلیمرها ارتفاع گیاه، قطر ساقه و طول برگ نوعی سرو را افزایش داد و نیاز آبی گیاه یک سوم نسبت به شاهد کاهش یافت، آنها گزارش کردند با کاربرد این مواد به طور قابل توجهی تعداد دفعات آبیاری برای خاکهای با بافت خشن و درشت کاهش یافت.
درصد نشت یونی: طبق نتایج حاصل بین ارقام مختلف از نظر درصد نشت یونی در سطح احنمال 1% اختلاف معنیداری مشاهده گردید. بیشترین درصد نشت یونی مربوط به رقم سرداری با میانگین 75/46 و کمترین درصد نشت یونی مربوط به رقم رصد با میانگین 84/38 بود (جدول 2). به نظر میرسد ارقام مختلف دارای مکانیزمهای متفاوت تحمل در شرایط تنش زا را دارا میباشند. اثر سوپرجاذب بر درصد نشت یونی در سطح احتمال 1% معنیدار شد، بیشترین نشت یونی با میانگین 71/43 درصد از تیمار عدم مصرف سوپرجاذب بدست آمد و کمترین نشت یونی با میانگین 91/41 درصد از تیمار 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب بدست آمد (جدول 3). به نظر میرسد با مصرف سوپرجاذب و تامین رطوبت بیشتر برای گیاه از بسته شدن روزنهها و تولید عوامل آسیب-زا از قبیل رادیکالهای آزاد جلوگیری به عمل آمده است لذا، آسیب به غشاء در مصرف سطوح بالاتر سوپرجاذب کاهش مییابد. اثر متقابل رقم و سوپرجاذب در سطح احتمال 5% معنیدار شد و بیشترین درصد نشت یونی از عدم مصرف سوپرجاذب و رقم سرداری با میانگین 53/47 درصد و کمترین درصد نشت یونی از مصرف 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب و رقم رصد با میانگین 51/37 درصد مشاهده شد (نمودار2). جباری و همکاران (1385) گزارش نمودند در شرایط تنش خشکی بسته شدن روزنهها باعث کاهش تثبیت دی اکسید کربن خواهد شد در حالی که واکنشهای نوری و انتقال الکترون در مقادیر طبیعی صورت خواهد گرفت. تحت چنین شرایطی مقدار محدودی NADP برای پذیرش الکترون وجود خواهد داشت. بنابراین اکسیژن میتواند به عنوان یک گیرنده الکترون جایگزین عمل کند و این امر منجر به تجمع گونههای سمی اکسیژن نظیر رادیکالهای سوپراکسید، هیدروژن پراکسید و رادیکالهای هیدروکسیل میگردد. حبیبی و همکاران (1385) گزارش نمودند مصرف پلیمر سوپرجاذب میزان فعالیت آنزیم سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون ردوکتاز و کاتالاز را کاهش میدهد که باعث کاهش صدمات اکسیداتیو در گیاه و افزایش عملکرد میشود.
درصد آب نسبی: طبق نتایج حاصل بین ارقام مختلف از نظر وزن هزار دانه در سطح احنمال 1% اختلاف معنیداری مشاهده گردید. بیشترین درصد آب نسبی مربوط به رقم رصد با میانگین 34/60 درصد و کمترین درصد آب نسبی مربوط به رقم سرداری با میانگین67/52 درصد بود (جدول 2). این نتایج نشان دهنده توانایی متفاوت ارقام در جذب و نگهداری آب بافتها میباشد. بین سطوح مختلف سوپرجاذب نیز اختلاف معنیداری در سطح احتمال 1% مشاهده شد. بیشترین درصد آب نسبی با میانگین87/57 درصد از تیمار 10 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب بدست آمد و کمترین درصد آب نسبی با میانگین 22/55 درصد از تیمار عدم مصرف سوپرجاذب بدست آمد (جدول 3). اثر متقابل رقم و سوپرجاذب در سطح احتمال 1% معنیدار شد، بیشترین درصد آب نسبی مربوط به رقم رصد و مصرف 20 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب با میانگین 44/65 درصد و کمترین درصد آب نسبی مربوط به رقم سرداری و تیمار عدم مصرف سوپرجاذب با میانگین 30/52 درصد بدست آمد (نمودار3).
میزان انتقال مجدد: طبق نتایج حاصل بین ارقام مختلف از نظر میزان انتقال مجدد در سطح احنمال 1% اختلاف معنیداری مشاهده گردید. بیشترین میزان انتقال مجدد مربوط به رقم سرداری با میانگین 50/305 کیلوگرم در هکتار و کمترین میزان انتقال مجدد مربوط به رقم آذر2 با میانگین 30/231 کیلوگرم در هکتار بود (جدول 2). بین سطوح مختلف سوپرجاذب نیز اختلاف معنیداری در سطح احتمال 1% مشاهده شد. بیشترین میزان انتقال مجدد با میانگین 90/296 کیلوگرم در هکتار از تیمار عدم مصرف سوپرجاذب بدست آمد و کمترین میزان انتقال مجدد با میانگین 90/246 کیلوگرم در هکتار از تیمار 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب بدست آمد (جدول 3). به نظر میرسد در تیمار عدم مصرف سوپرجاذب، در زمان پر شدن دانهها، گیاهان با محدودیت آبی بیشتری مواجه شدهاند. به عبارت دیگر تنش خشکی اثرات بیشتری در گیاه گذاشته و انتقال مواد کمتری به دانه صورت گرفته است. در نتیجه گیاه در این شرایط بخش اعظمی از مواد موجود در مخازن را از طریق انتقال مواد فتوسنتزی که قبلا در ساقه و برگها ذخیره شدهاند، به دانه انجام داده است. اما با مصرف سوپرجاذب و تامین بخشی از آب مورد نیاز گیاه در اطراف ریشه، اثرات تنش خشکی تا حدودی تعدیل شده و لذا محدودیت کمتری برای انتقال مواد فتوسنتزی به دانه وجود داشته و گیاه بخش اعظم مواد فتوسنتزی دانه را از مواد فتوسنتز جاری دریافت نموده است.
همچنین اثر متقابل رقم و سوپرجاذب در سطح احتمال 1% معنیدار شد و بیشترین میزان انتقال مجدد از مصرف صفر کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب و رقم سرداری با میانگین 346 کیلوگرم در هکتار و کمترین میزان انتقال مجدد از مصرف 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب و رقم آذر2 با میانگین 8/198 کیلوگرم در هکتار مشاهده شد (نمودار4).
حاصل بین ارقام مختلف از نظر فتوسنتز جاری در سطح احنمال 1% اختلاف معنیداری مشاهده گردید. بیشترین میزان فتوسنتز جاری مربوط به رقم آذر2 با میانگین 90/863 کیلوگرم در هکتار و کمترین میزان فتوسنتز جاری مربوط به رقم سرداری با میانگین 40/600 کیلوگرم بود (جدول 2). این نتایج نشان دهنده اختلاف ژنتیکی بین ارقام میباشد. بین سطوح مختلف سوپرجاذب نیز اختلاف معنیداری در سطح احتمال 1% مشاهده شد. بیشترین میزان فتوسنتز جاری با میانگین 60/828 کیلوگرم در هکتار از تیمار 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب بدست آمد و کمترین میزان فتوسنتز جاری با میانگین 30/697 کیلوگرم در هکتار از تیمار عدم مصرف سوپرجاذب بدست آمد (جدول 2). اثر متقابل رقم و سوپرجاذب در سطح احتمال 1% معنیدار نشد، اما تیمارهای مختلف در گروههای آماری متفاوت قرار گرفتند (نمودار5).
محدودیت رطوبتی در زمان پر شدن دانهها باعث کاهش عملکرد دانه از طریق تقلیل فتوسنتز میگردد بنابراین نیاز مقصد برای پر شدن دانهها از طریق انتقال مواد فتوسنتزی ذخیره شده تامین میگردد. در نتیجه این امر انتقال مجدد مواد فتوسنتزی به منظور پر کردن دانهها اهمیت بیشتری پیدا میکند (سرمدنیا و کوچکی، 1377). علیزاده و همکاران (1386) نشان داند که تنش خشکی میتواند باعث کاهش حرکت مجدد در ذرت گردد که علت آن میتواند ناشی از دو عامل باشد یکی اینکه توانایی فتوسنتز برگها کاهش یافته و دیگر اینکه انتقال مواد بین اندامهای مختلف گیاه مانند ساقه، برگ و بلال دچار اختلال شده است. سرمدنیا و کوچکی به نقل از آستین و همکاران (1980) گزارش نمودند که میزان حرکت مجدد مواد فتوسنتزی در جو در شرایط مرطوب و خشک به ترتیب 74 و 133 گرم در متر مربع و سهم حرکت مجدد 11 و 44 درصد بود. میزان عملکرد دانه در شرایط مرطوب و خشک به ترتیب 673 و302 گرم در متر مربع بود. همچنین در گندم میزان حرکت مجدد مواد فتوسنتزی در شرایط مرطوب و خشک به ترتیب 65 و 79 گرم در متر مربع و سهم حرکت مجدد 13 و 27 درصد بود. میزا ن عملکرد دانه در شرایط مرطوب و خشک به ترتیب 509 و 294 گرم در متر مربع بود.
عملکرد دانه: طبق نتایج حاصل بین ارقام مختلف نیز از نظر عملکرد دانه در سطح احتمال 1% اختلاف معنیداری مشاهده گردید. بیشترین میزان عملکرد دانه مربوط به رقم آذر2 با میانگین 1108 کیلوگرم در هکتار و کمترین عملکرد دانه مربوط به رقم سرداری با میانگین 9/904 کیلوگرم بود (جدول 2).رقم آذر2 نسبت به رقم سرداری 3/18% افزایش عملکرد نشان داد. رقم آذر2 سازگاری بیشتری را نسبت به شرایط محیطی از خود نشان داده است و به نظر میرسد مکانیسمهای سازگاری این رقم نسبت به دو رقم دیگر بیشتر بوده است.
بین سطوح مختلف نیز سوپرجاذب اختلاف معنیداری در سطح احتمال 1% مشاهده شد، بیشترین میزان عملکرد دانه با میانگین 1084 کیلوگرم در هکتار از تیمار 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب بدست آمد و کمترین عملکرد دانه با میانگین 5/992 کیلوگرم در هکتار از تیمار عدم مصرف سوپرجاذب بدست آمد، (جدول 3). نتایج نشان داد که مصرف 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب عملکرد دانه را نسبت به شاهد 5/8% افزایش داد. همچنین به نظر میرسد که مصرف سوپرجاذب در زمان مناسب باعث میشود که نزولات جوی در اطراف ریزوسفر ذخیره شده و با توجه به ویژگیهای سوپرجاذب آنرا به مرور در اختیار گیاه قرار میدهد. لذا گیاه از حداقل رطوبت ذخیره شده با کارایی بیشتری استفاده نموده و اندامهای هوایی با استفاده از عوامل اقلیمی مناسب در شرایط مطلوبتری رشد میکنند. بنابراین اندامهای توسعه یافته با کارایی بیشتری فتوسنتز میکنند و در نتیجه تجمع ماده خشک در گیاه افزایش مییابد که باعث افزایش سهم عملکرد اقتصادی میشود.
اثر متقابل رقم و سوپرجاذب بر صفت عملکرد دانه معنیدار نشد. اما بیشترین عملکرد به میزان 1161 کیلوگرم در هکتار از رقم آذر2 و مصرف 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب به دست آمد.
نتایج حاصل با نتایج تحقیق روشن (1381) و یزدانی و همکاران (1386) مطابقت دارد. نتایج به دست آمده از بررسی انجام شده توسط روشن (1381) بر روی گیاه بادام زمینی حاکی از آن بود که کاربرد سوپرجاذب باعث کاهش میزان آب مورد نیاز شده و افزایش عملکرد به میزان 25% نسبت به تیمار شاهد گردیده است. این مواد ضمن فراهم نمودن آب و مواد غذایی لازم برای گیاه در جلوگیری از شسته شدن نیتروژن خاک و سایر مواد مغذی نقش اساسی ایفا مینمایند.
نتیجه گیری
به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که رقم آذر2 نسبت به ارقام سرداری و رصد شرایط نامساعد محیطی را بهتر تحمل نموده و از عملکرد بالاتری نسبت به دو رقم دیگر برخوردار است. همچنین مصرف 30 کیلوگرم در هکتار سوپرجاذب از طریق تعدیل اثرات محدودیت رطوبتی و حفظ پایداری غشای سلولی نسبت به شاهد عملکرد را به اندازه 5/8 درصد افزایش داد.